امور مالیام را در بانک تجارت انجام میدهم
وقتی قرار میشود از «چهل» و «چهلسالگی» برایمان بگوید، به یاد حکایت مشهور «چهل درُ بستی نمکی، یک درُ نبستی...» میافتد و بعد هم از «چلچله» و «چلچلی» میگوید. بهروز رضوی، سال ۱۳۲۶ در یزد به دنیا آمد. این گوینده و مجری رادیو و تلویزیون، ترانهسرا و بازیگر ایرانی یکی از وفادارترین مشتریهای بانک تجارت است.
او در مرور خاطرات چهلسالگیاش، میگوید: «در چهلسالگی جای بدی نبودم! خیلی زود شروع به کار کرده بودم و وقتی چهل سالام شد به پختگی در کار رسیده بودم. یک آژانس تبلیغاتی خوب و فعال داشتم که گاهی کارهای بزرگ انجام میداد. پیش از آن، فکر میکردم به چهلسالگی که برسم، چه فتح و فتوحاتی که نخواهم کرد... اما دیدم از این خبرها هم نیست.»
بهروز رضوی، از 16–17 سالگی به عنوان خبرنگار در مطبوعات فعالیت میکرد. آذرماه ۱۳۴۷ وقتی 21 سال داشت، به عنوان گوینده همکاریاش را با رادیو آغاز کرد. اینطور که خودش میگوید، از آنجا که دست به قلم بود، علاوهبر گویندگی، متن برنامههای خودش و دیگر برنامههای رادیویی را هم مینوشت: «خانم پوران فرخزاد و آقای همایون نوراحمد، برنامهای بهنام «دفتر آدینه» داشتند. یک جُنگ ادبی بود که من هم برای آن برنامه مینوشتم و هم گویندگی میکردم.»
سال 1352 نادر نادرپور «گروه ادبی امروز» را در رادیو به راه انداخت. او از جوانهای فعال در حوزه ادبیات دعوت کرد به این گروه ادبی بپیوندند. احمد کسیلا، حسین منزوی، اصغر واقدی، عدنان غریفی، عمران صلاحی و بهروز رضوی برای همکاری با این گروه ادبی به رادیو دعوت شدند: «چون در مطبوعات معرفی کتاب و نقد ادبی مینوشتم، در این گروه هم به همان کار ادامه دادم؛ درباره کتاب، ناشران، نویسندگان و نقد آثار مینوشتم و برنامه داشتم.»
رضوی که از دوران دانشآموزیاش تئاتر مدرسه را تجربه کرده بود، در بزرگسالی با گروههای تئاتر دانشجویی نیز همکاری داشت؛ حتی پیش از آنکه نامش به عنوان گوینده و ترانهسرا روی زبانها بیافتد: «کارم را با بازیگری شروع کردم. این فعالیتها ادامه پیدا کرد و به وادیهای دیگری هم وارد شدم.» سال 1366 با بازی در فیلم «محموله» فعالیت حرفهای بازیگری را آغاز کرد و پس از آن در 16 فیلم سینمایی دیگر نقشآفرینی کرد.
در این وادی پُربانک
وقتی صحبت به چهلسالگی بانک تجارت میکشد، از جایگاه عدد چهل در تاریخ شفاهی ایران میگوید: «چهل، عدد خوشآهنگی است؛ عددی که سابقهای خوب در ذهن ما ایرانیها دارد. چهلسالگی، یعنی آغاز پختگی.»
او که نخستین بار سال 1366 پایاش به تجارت باز شده، با گذشت بیش از سه دهه به یکی از مشتریهای وفادار بانک تبدیل شده است. میگوید: « آن روزها، امتیاز نشریه هفتگی «ندای ایران» را اجاره کردم بودم که در زمینه ورزش فعالیت میکرد. بانک تجارت درست در چند قدمی دفترمان بود؛ در خیابان تخت جمشید و نبش خیابان جواد کارگر.» انگار که از مرور خاطرات آن روزها به وجد آمده، با لبخند میگوید: «به بانک تجارت علاقه عاطفی و قلبی دارم، چون خیلی وقت است با آن کار میکنم. بانک بسیار خوبی است که هیچوقت با آن مشکل نداشتم و هیچ مورد گلهآمیزی برایم پیش نیامده. البته من مشتری پُرکاری نبودم، با اینحال از خدماتی که تجارت در اختیارمان گذاشته بود، راضی بودم و همه امور مالیام با این بانک انجام میشد.»
رضوی در پایان با شوخطبعیِ همیشگیاش میگوید: «چهلسالگی بانک تجارت را تبریک میگویم و امیدوارم بتواند در این وادی پُربانک، به فعالیتاش ادامه بدهد و خدماتاش همچنان ادامهدار باشد.»